4 ماهگی آریا نفس
زیبای زندگی، آمدنت زندگی را سروش عشق گردید
و
بودنت، زیستن را بهانه شد
روزگیت مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک زندگیــــــــــــــــــــــــــم
هنوز باورم نمیشه که به این زودی 120 روز گذشت انگار همین دیروز بود که داشتم با هیجان خودمو برای به دنیا اومدنت آماده میکردم
کوچولوی مامان حس حضورت و بودنت بهترین و قشنگترین حس دنیاست و خدارو هزار بار شاکرم بابت این هدیه بی نظیر و ارزشمند...
پسرکم یه ماه از فصل تابستون و یه فصل پاییز از زندگیت گذشت و شما 4 ماهه شدی
چقدر خوبه که هر روز دارم با صدای خنده هات ،گریه هات یا آواز خوندنات چشمامو باز میکنم
فندقم این یه ماهی که گذشت پر از اتفاقای جدید و خوب بود هم برای من و بابایی و هم برای خودت
یکیش این بود که وقتی 3 ماه و 23 روزت بود تونستی غلت بزنی من که خیلی خوحال شدم ولی دوستام میگن که دردسرام تازه داره شروع میشه
البته الان میبینم که راست میگن چون همش یه نفر باید کنارت باشه تا هر وقت غلت زدی شما رو نجات بده
گردن گرفتنت هم عالی شده پسرک مامان دیگه مثل قبل لق نمیزنه
اسباب بازی ها و عروسکات رو خیلی دوست داری و باهاشون بازی میکنی و حرف میزنی و صد البته عاشق اینی که مزه ی همشون رو هم تست کنی
دستات رو خیلی وقته که میشناسی و الان میتونی هر دوتا دستت رو به هم برسونی و حتی هر دو تا دستت رو سمت دهنت میبری تا همون قضیه ی تست کردن که گفتم
از شیرین زبونیات هم که نگوووو..کلی برامون حرف میزنی..البته به زبون خودت و من هم تا جایی که بتونم همراهیت میکنم...
فندقم یکشنبه هم رفتیم واکسن 4 ماهگیت رو زدیم که خدا رو شکر اصلا اذیت نشدی
از خواب شبانه ات هم بگم که گوش شیطون کر دیگه از دو ماهگی تا به الان خوابت تنظیم شده و شب ساعت 1 میخوابی تا صبح ساعت 11 البته که بین این ساعتا چند باری برای شیر خوردن بیدار میشی ولی از ترس اینکه خوابت نپره چشمات رو باز نمیکنی و با چشم بسته شیر میخوری و میخوابی حتی وقتی بین این ساعتا پوشکت رو هم عوض میکنم بیدار نمیشی ... خلاصه انقدرررر پسر خوبی شدی که نگوووو
ولــــــــــــــــــــی
عوضش وقتی که بیدار میشی دیگه کار و زندگی رو باید تعطیل کنم و به حضرت آقا برسم ...
خلاصه کلام این که عـــــــــــــــــــــــــاشق خودت وکاراتم مامانی....
وقتی با آویز کریرت بازی میکنی
یه مدل دیگه از خواب پسرک
خونه ی عزیز اینا بودیم که خییییلی خسته شده بودی و در کمال ناباوری خودت خوابت برد اینم از چهره ی خسته و خوابالود فندقم
بدون شرح!!!
اینم تاج هندونه شب یلدای فندق
مامانی چایی بیار میخوام باب اسفنجی ببینم
پسرم داره فکر میکنه
به چی؟؟؟
الله اعلم
تست کردن مزه ی انگشتان
مامانی خوشمزه است؟؟؟؟
دست و پای گوگولیم
آریا در آتلیه مامان و بابا
دوباره آتلیه مامان و بابا
عکسی جا مانده از 3 ماهگی فندق
عاشق این عکسم
بازم آتلیه مامان و بابا
عاشقتم با ذره ذره وجودم کوچولوی قشنگم به اندازه همه ستاره های آسمون برات آرزوهای خوب و قشنگ دارم